اتاق دلم

دوست بهترین همسایه دل است

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۰
تیر

وقتی مثل یه دوست کنارم می شینی و برام حرف میزنی همه چی خوبه! وقتی خاطره های کله پوکانت رو برام تعریف میکنی و من کلی می خندم همه چی خوبه! وقتی تو مسیر پیاده روی قدم به قدم من میای و همراهیم می کنی همه چی خوبه! وقتی دوتایی مون به یه نقطه خیره میشیم و از آرزوهامون می گیم همه چی خوبه! وقتی...
اما...  اما امان  از وقتی که اون جمله معروف رو به زبونت میاری... "دوستت دارم!"
این جمله  یه جمله معمولی نیست یه زلزله اس که نه تنها دل من و تو بلکه زمین و زمان رو هم می لرزونه!
تو رو از کنار من به دورترین فاصله ها می بره اونقدری دور که باید سروپا گوش بشم تا بتونم صداتو بشنوم...
سهم من از این جمله فقط ترسه... ترس از دست دادن،  ترس رفتن،  ترس نموندن، ترس تکرار دوباره عاشقانه های ناتمام!
پس مثل همیشه باش فقط باش و  کنارم بشین، برام حرف بزن، با من همقدم شو، همفکر، همدل... اما دوستم نداشته باش!

 
  • سمانه.میم
۱۱
تیر

یه کارگر خسته و یه پیرمرد عصا به دست توی آفتاب نشسته بودن منتظر اتوبوس! یه خانمی بچه به بغل اومد و ازشون سوال کرد: آقا امروز اتوبوس میاد؟ کارگر خسته گفت: خانم راستش من نیم ساعت منتظرم یه ماشینم رد نشده اجازه بدین سوال کنم! رفت سمت دکه اتوبوسرانی و سوال کرد: آقا شما گفتید یه ربع دیگه اتوبوس میاد ولی هنوز خبری نیست! متصدی دکه گفت: نه آقا منتظر نمونید امروز راهپیمایی روز قدسه به همین مناسبت همه اتوبوسا رفتن مصلا! خانم بچه به بغل غرولندی زیر لب کرد و تاکسی گرفت و رفت. کارگر خسته یه نگاهی به جیبش کرد و مسیر پیاده رو رو برای رسیدن به خونش انتخاب کرد اما پیرمرد عصا به دست یه گوشه توی سایه نشست و گفت: خدا بزرگه بالاخره یه ماشین برای من میفرسته که منو برسونه به خونه!


+ کاش در تقسیم مهربانی ها منصف تر بودیم!


  • سمانه.میم
۰۸
تیر

خیلی وقت بود ندیده بودمش. تو ایستگاه منتظر ماشین بودم که یدفعه دیدم  یکی داره تند تند میاد سمت من. برگشتم نگاهش کردم که دیدم بله خودشه. به روش لبخند زدم. یدفعه اومد و خودشو انداخت تو بغلم. حس کردم چقد منو دوست داره. گفتم: چی شده؟ مهربون شدی؟ خبر جدیدی هست که من ازش بی خبرم؟! گفت: آره خب دوستت عروس شده. گفتم: ای کلک چشم منو دور دیدی دیگه! با معصومیت خاصی گفت: حالا تغییری هم کردم؟! گفتم آره ... چشمات!


+ بعضی وقتا بهترین حس دنیا رو از تو حاشیه ترین آدمای زندگیت می گیری!


  • سمانه.میم
۰۵
تیر



شاید سوژه خبری این هفته ما، شما باشید!

رادیو بلاگیها


  • سمانه.میم
۰۱
تیر
کلمه

کلمه ها خیلی عجیبن هرکدوم به تنهایی یه معنی میدن وقتی هم کنار هم تو یه جمله قرار می گیرن یه معنی دیگه.... کلمه ها به تنهایی خیلی خشک و رسمین اما همین که میان تو جمله کنار هم قرار میگیرن پر از حس میشن. چیدن کلمه ها کنار هم یکی از جالب ترین کارای دنیاس. اینقد جالب که میتونی دیگرانم تو خوندنشون شریک کنی. کلمه ها وقتی از مغز میگذرن توی قلب تجمع می کنن و بعد توی سرانگشتات جمع میشن. اون موقعس که دربه در دنبال یه خودکار می گردی یا دنبال کلیدای کیبورد که این کلمه ها رو خالی کنی رو یه صفحه سفید. نمیشه کلمه ها رو توی مغز احتکار کرد پس باید خوند باید نوشت. هر کسی بهترین نویسنده زندگی خودشه. نباید کلمه ها را به حال خودشون رها کرد شاید یکی از مهم ترین رسالت های زندگی آدما آشتی دادن کلمه ها با هم باشه .

  • سمانه.میم